در این اثر تمام موتیفهای تصویری، نشان از یک هنر شرقی دارد. دو اسب بیسوار، استفاده از ورق طلا و خط آشنای فارسی، از این دست نشانهها هستند. حضور خرامان اسبها در تصویر، با قوسهایی اغراقشده در بدن و تزیین آنها با خوشنویسی فارسی، فضای تغزلی شعر فارسی را به خاطر میآورد. این نکته با عنوانی که نقاش برای اثر برگزیده، تکمیل میشود. اویسی مشخصاً به این غزل حافظ اشاره دارد که با مطلع «یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد / دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد» شروع میشود و در ادامه میگوید: «گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند / کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد». سواران، مرکبهای زیبای خویش را رها کردهاند، در عصری که یاری و دوستی رخت بربسته است.
اویسی خود به صراحت تأکید میکند که «همیشه سعی داشتهام به عنوان یک نقاش معاصر کارهایم شناسنامه ایرانی داشته باشد». به همین دلیل عناصر کهن ایرانی، به ویژه موتیفهای نقاشی دوره قاجار و صفویه، خوشنویسی و همینطور نقوش هنر تزیینی ایران، مثل اسبها، زنها، دیوهای اسطورهای و خورشید خانم ایرانی در بسیاری از کارهای وی حضور دارند. با اینکه اویسی بهطور مشخص از آغازگران مکتب سقاخانه به شمار نمیآید، اما با توجه به اسلوبی که برگزیده میتوان ادامه جریان سقاخانه که از دهه 1340 آغاز شده را در آثار وی دنبال کرد.