Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Search in posts
Filter by Categories
آذر 1402
بهمن 1402
تصویری
تیر 1396
تیر 1397
تیر 1398
تیر 1401
تیر 1402
خبر و رسانه
دی 1395
دی 1396
دی 1397
دی 1398
دی 1399
دی 1400
حراج هنر کلاسیک و مدرن ایران - خرداد 1395

57   سهراب سپهری (1359-1307)

فهرست آثار

اطلاعات اثر

عنوان اثر : بدون عنوان

امضاء: «Sepehri» (پایین راست)
رنگ‌روغن روی بوم
180×120 سانتی‌متر
تاریخ اثر: دهه 50

برآورد قیمت

30,000 - 20,000 میلیون ریال

قیمت فروش

قیمت فروش : 30,000,000,000 ریال

درباره اثر

اهمیت سهراب سپهری در مدرنیسم ایران، به ویژه دوره درخت‌های او بر کسی پوشیده نیست و درباره آن بسیار گفته و نوشته شده است؛ اما از منظری تازه می‌توان به درخت‌های سپهری نگریست.
کم نیستند هنرمندانی که هر یک به شیوه‌ای شخصی، بازنمایی درخت را سوژه کار خود قرار داده‌اند. مثلاً ابوالقاسم سعیدی با نگاهی رنگارنگ و استعاری، داوود امدادیان با بیانی پُر هیجان و اکسپرسیو، بهجت صدر و فریده لاشایی با سبکی نزدیک به آبستره و حسین محجوبی با نگاهی رمانتیک و شخصی، هر یک به سراغ بازنمایی درخت و طبیعت رفته‌اند. اما چه عواملی درختان سپهری را تا این حد متفاوت از آثار هنرمندان نام‌برده کرده است؟
سهراب شاعری بسیار شناخته شده است، هم در میان مردم و هم در میان گروه متفکران و روشنفکران؛ اما سهرابِ نقاش در میان دوست‌داران هنر تصویری، اهمیت و برجستگی بیشتری دارد. به نظر می‌رسد که تجمیع ویژگی‌های ادبی / شاعرانه و تصویری سهراب، و ویژگی‌های فردی دیگری چون، زیست عارفانه، مرگ زودهنگام و یا نزدیکی عجیب شخصت و آثار هنرمند، نقش به‌سزایی در مطرح شدن سپهری به عنوان نقاشی توانا و بی‌مانند، و متعاقباً شکل‌گیری مارکت او در هنر سال‌های اخیر داشته است. درختان سهراب، معمولاً ابعاد بسیار بزرگی دارند، او به جای بازنمایی شاخ و برگ درختان که رویکردی متعارف‌تر است، ترسیم تنه درخت را چون پیکری ستبر و استوار برگزیده و همواره در تثبیت اسلوب شخصی خود، فارغ از جریان‌ها و نحله‌های نوپای مدرنیسم ایرانی کوشیده است. گفته می‌شود «سپهری هنگامی به نقاشی روی آورد که نوعی هرج و مرج گریبانگیر هنرهای تجسمی ما بود. هر کس می‌خواست شکل یک الگو نقاشی کند و خودش را به یک مکتب و مشرب هنری بچسباند»[1]. در واقع سپهری با فاصله‌گیری از جریان‌های متعارف و نیز شناختی که از هنر جهان داشته، طبیعت‌سازی خود را به سوی سبکی بسیاری شخصی سوق می‌دهد. جهان‌بینی سپهری که گرایشاتی عمیق و پایبند به هنر شرق دور، ذن و بودیسم دارد، مدام در رسیدن به خلوص و معنویت سیر می‌کند. برای این درخت‌ها، جا و مکانی نمی‌توان متصور شد؛ زمانِ مشخصی را نمی‌توان به آنها منسوب کرد؛ حتی تصور پیش و پسِ این جنگل پرتنه، دشوار یا ناممکن خواهد بود. انگار با جرقه‌ای در چشم یا رویای خوشی که هر لحظه ممکن است ناپدید شود، فضای ذهنی سپهری بر بوم شکل می‌گیرد. در معنای استعاری، او نقاشی نمی‌کشد، بلکه به گفته نقاشی را می‌سراید. به عبارت دیگر: «تنه درخت، شکلی از انتزاع و سادگی و گریز از کل به جزء را برای او فراهم می‌آورد. او از درختان به عنوان تک‌واژگانی سود می‌برد، که پس از پیوند با یکدیگر، تصویر واحدی پدید می‌آورند. این رنگ نیست که سیال است، بلکه سیالیت میان حجم و سطح است. او چندین تنه درخت را مانند نقاشی کلاژ کنار هم می‌گذارد و ضرباهنگی را تکرار می‌کند که گویی، تا ابد ادامه دارد. تنه‌ها را تا حاشیه بالای پرده ادامه می‌دهد و با نمایش حجم‌های تنومند، ژرفای پرده را به پیش می‌کشد»[2].
از نگاهی دیگر، پر واضح است که نقاشی سهراب ارتباط مستقیمی به امپرسیونیسم هنری ندارد، اما اگر شاخصه‌های امپرسیونیسم ادبی را در نظر داشته باشیم، می‌توان خوانشی تازه و متفاوت از آثار او ارایه کرد. امپرسیونیسم در ادبیات، بیان‌کننده حال و هوا، تأثرات محیط، فصول رو به زوال سال و ساعات گریزپای روز است. بیانگر احساس‌های زودگذرِ ناملموس، انگیزه‌های حسی نامعین و تعریف ناپذیر است. همه چیز در لحظه محو می‌شود، و جز احساس محو شدگی چیزی باقی نمی‌ماند [3]. با تعمق در درخت‌های سهراب، به نظر می‌رسد که روح امپرسیونیسمی که در ادبیات نمود یافته، به خوبی بر آن نشسته است. درختانی که معلوم نیست به کدام زمین تعلق دارند، و گاه چون اثر پیش‌رو به رنگ زمین درآمده‌اند، طبیعت تصویر شده را چون آنی زودگذر و لحظه‌ای گریزپای می‌آرایند که هر دم ممکن است تنها حسی محو شده از آن باقی بماند؛ حسی نزدیک به نور و روشنایی. شاید پشت این جنگل‌ها هم مثل پشت دریاهایی که او در شعرش اشاره می‌کند، شهری است مشرف به خورشید[4].
دقت سهراب در چینش این طبیعت، و ترکیب‌بندی مختصری که جز زمینه و چند تنه درخت چیزی ندارد، بسیار قابل توجه است؛ دقت و توجهی که باید به طور کلی، به هنر و اشعار او نسبت داد. کریم امامی، منتقد هنری در یادداشتی خواندنی، درباره این ویژگی آثار سهراب می‌نویسد: «سپهری در همه مراحل کارهای خود دقیق و سخت‌گیر بود، برای نقاشی بهترین کاغذ، بهترین بوم و بهترین رنگ‌ها را به کار می‌برد. کلاف بوم و قاب تابلو حتماً بایستی از بهترین نوع باشد. خود نقاشی‌ها که دیگر هیچ. اگر کم‌ترین شکی نسبت به سلامت کار داشت، از به نمایش گذاشتن آن خودداری می‌کرد»[5].


[1]. قره­‌باغی، علی­‌اصغر. نگاهی تازه به نقاشی­‌های سهراب سپهری، گلستانه، آبان 1378، ش 10، ص 5.
[2]. همان: 11.
[3]. یاحقی، محمدجعفر و پارسا، شمسی. امپرسیونیسم در شعر سهراب سپهری، مجله علوم انسانی دانشگاه الزهرا، زمستان 1387، ش 74، ص 229.
[4]. سهراب در شعری می­‌گوید: پشت دریاها شهری‌ست/ که در آن وسعت خورشید به اندازه­ چشمان سحرخیزان است.
[5]. امامی، کریم. از آواز شقایق تا فراترها: نگاهی به شعر و نقاشی سهراب سپهری، ایران نامه، زمستان 1365، ش 18، ص 341.