در میان هنرمندانی که بعدها به دلیل ویژگیهای بصری موجود در آثارشان به نوسنتگرا معروف شدند، مهمترین دستاورد فرامرز پیلارام کشف ظرفیتهای پنهان در نقشمایههای مذهبی و آیینی و فرمهای خوشنویسی فارسی و تجسم فضایی انتزاعی در نقاشی مدرن ایران است.
پیلارام در سالهای آغازین دهه چهل و در مسیر تکمیل جریان سقاخانه، ترکیبهایی از نقوش هندسی، عناصر هنرهای مردمی و آیینی همچون علم و کتل (با ارجاع به گرامیداشت واقعه عاشورا) و فرمهای آزاد نوشتاری را به مثابه نشانههایی تصویری، فارغ از کارکرد معنا، وارد کار نقاشی کرد و به ترکیبهایی تازه در حوزه نقاشی سقاخانه دستیافت. اثر حاضر نمونهای ممتاز از همین رویکرد او در واکنش به تجربه بصری تعدیلگرا و استفاده از تنها دو رنگ سیاه و سفید برای کشف ظرفیتهای زیباییشناختی موجود در نگاه تجریدگرای هنر مدرن غربی با روح هنر شرقی است.
اثر حاضر و مجموعه آثار سقاخانهای که پیلارام در این دوره با ترکیب خوشنویسی، نقوش هندسی مذهبی و طلسمها خلق کرد، جزو اصلیترین دستاوردهای این جنبش هنری به حساب میآیند. به همین دلیل است که تابلوی پیشرو گرایش هنرمند به بازخوانی سنتهای تصویری عامیانه- مذهبی، با تأکیدی بر مضمون نهانبودگی معنا در طلسمها و ایجاد فضاهایی رمزگونه و نمادین را نشان میدهد. این اثر نمونهای است منحصربهفرد از نقاشی انتزاعی با کاربستی نوسنتگرایانه در کالبد مدرنیسم ایرانی که در طلاییترین دوران ظهور و موفقیت جنبش سقاخانه خلق شده است.
او در فرایند خلق این اثر با رویکردی جسورانه و مبتنی بر نقاشی کنشی و تندادن به اتفاقات در لحظه خلق اثر، ساختار کلی تابلو را ساماندهی کرده است. ویژگی اصلی در این کار برجستگی قشر چندلایه با مرکب مشکی روی بوم است که با چیدمان فرمهای آزادانه خطوط، این امکان را به هنرمند میدهد تا از مرزهای زیباشناختی نقش و خط عبور کند و به زبانی شخصی در کار نقاشی با عناصر هندسی و حروفنگاری برسد. از این جهت «آن» و شیوه پاشیدن و رنگریزی کنترلشده در شکلگیری این اثر نقش مهمی ایفا میکند.
در اثر پیشرو پیلارام برای بازنمایی پتانسیل نمادین موجود در نقشمایههای آیینی (با ارجاع به علمهای عاشورایی که ریشههای بصری خود را نیز از درخت سرو میگیرند)، از فرمهای انحنادار و دایرهگونه در ترکیبی موزون با شکلهای عمودی معمارانه ملهم از سقاخانههای قدیمی، نقش پرنده، فرم گلدستهها و پنجه ابوالفضل به طور همزمان استفاده کرده است. این انتخاب هوشمندانه از چیدمان نقوش و کنتراست رنگی، باعث القای حرکتی رو به بالا در چشم بیننده میشود که ریشههای خود را در آمیزش با آرمانهای عرفان شرقی و فرم اسطورهای درخت زندگی درمییابد.
تابلوی حاضر، نمونهای تکاملیافته از این زیباییشناسی است که در آن عناصر بومی و آشنا که متضمن معنای مذهبی در حافظه تاریخی ایرانیان هستند، حالا در نگرشی مدرن و انتزاعی، با پالت رنگی محدود، کارکرد بصری تازه و جنبهای چندوجهی پیدا میکنند. این ترکیببندی دورنگ یادآور تزیینات ماههای عزاداری و معماری تکایا، نقوش پرچمها و علمهای عاشورایی است، اما در اینجا فرماندیشی جای خود را به بداههسازی برای ایجاد پیوندی پویا میان فروع نو بر اصول کهنه داده است.