Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Search in posts
Filter by Categories
آذر 1402
بهمن 1402
تصویری
تیر 1396
تیر 1397
تیر 1398
تیر 1401
تیر 1402
خبر و رسانه
دی 1395
دی 1396
دی 1397
دی 1398
دی 1399
دی 1400
هنر کلاسیک و مدرن ایران - بهمن 1402

20   منوچهر نیازی (متولد 1315)

فهرست آثار

اطلاعات اثر

عنوان اثر : بدون‌عنوان

امضا: «M. Niazi 2015 نیازی» (پایین راست)
رنگ‌روغن روی بوم
180×80 سانتیمتر
تاریخ اثر: 1394

برآورد قیمت

1.5 - 1 میلیارد تومان

قیمت فروش

قیمت برنده مزایده : 14,000,000,000 ریال
قیمت نهایی فروش : 15,400,000,000 ریال

درباره اثر

نگاه به نقاشی‌های منوچهر نیازی، همیشه آغازگر سفری در عمق ناشناخته‌هاست، درختان ستبر با ریشه‌هایی که گویی تا عمیق‌ترین لایه‌های زمین ریشه دوانده‌اند.

مفهوم رمزآلود درخت، عمری است که ذهن نیازی را به خود مشغول داشته و در جانش ریشه دوانده است. ایستادن در مقابل بوم‌های عظیم او که با انبوهی از تنه‌های سپیدار پر شده، یادآور نخستین مأمن بشر است؛ جنگل‌های انبوه، سایه‌سار خوش درختان، خنکای روز، وهم شب و رطوبت فضا.

در زبان اساطیری، درخت، تصویری مثالی از آیینه تمام‌نمای انسان و ژرف‌ترین خواست‌های اوست. این عنصر طبیعی، زاینده انبوهی رمز است که همچون شاخه‌سارهایی پربرگ، گسترش می‌یابد و در عمیق‌ترین بن‌مایه‌های آیینی، فرهنگی و هنری رخنه می‌کند. گویی میان درخت و انسان، تشابهی ازلی هست: هر دو بر زمین جای دارند و سر در آسمان، ریشه در خاک دارند و از آن قوت می‌گیرند و رشد می‌کنند.

عالم هنر منوچهر نیازی به نقاشی محدود نیست. او در موسیقی نیز دست دارد و تأثیر آن به وضوح در نقاشی‌هایش دیده می‌شود. همين گرايش، كيفيت رمانتيك آثار وي را تشديد مي‌كند. پناه روح عاشق هنرمند، بازگشت به طبیعت و غوطه خوردن در بستر بکر زمین است. گویی از ازدحام شهر به جنگل پناه می‌برد؛ جنگل آغوش باز می‌کند و با تمام توان و به گرمی هنرمند و بیننده را پذیرا می‌شود. در چنین بستری، اما خبر از انسان نیست.

در این اثر، تکرار تنه درختان با بازنمودی از درهم فشردگی، در کادری عریض در کنار قدرت اجرای نقاش، نمادی از استقامت است. رنگ آبی با تونالیته‌هایش تصویر درختان را در ابهام و رویا فروبرده است.

تابلوهای نیازی را می‌توان تصویری از عمیق‌ترین تنهایی‌های بشری دانست. «او شاعر سیاهی‌ها و روایتگر خوب تهی ماندن‌هاست»[1]. درختان در تاریکی و تیرگی شبی بی‌انتها فرو رفته‌اند. انبوهشان، جلوی دیدن آسمان را گرفته؛ راه گریزی نیست و می‌باید در میان تنه‌های ستبرشان گم شد و ملال و بهت خویش را پنهان کرد. حسرت واماندگی و جداماندن از اصل و رویای وصال با کورسویی از امید، روح ناظر را به انتهای کوره‌راه‌های میان درختان فرا می‌خواند و این چنین سفر، دوباره آغاز می‌شود.

[1] . روایتی غم‌انگیز از جنگل‌های دور، روزنامه آیندگان، ۷خرداد ۱۳۵۳، ص ۶.