برآورد قیمت : 1.6 - 1.2 میلیارد تومان
فضاهای سوررئالیستی همراه با پیکرههای انسانی پرتکاپو و ترکیببندیهای پیچیده، مشخصه نقاشیهای مجید فتحیزاده ناصری است. در آثار این هنرمند همواره میتوان وجهی روایتگر را دید که گویی با ارتباط میان اشیا، گلها و درختان، موجودات عجیبالخلقه و انسانها قصد دارد داستانی را بازگو کند؛ داستانی که بیش از همه وجهی آیینی دارد. گنگی ارتباط میان اجزاء بر این وجه آیینی میافزاید و صحنهای تئاتری را از مفاهیم پیچیده و ناآشنا شکل میدهد.
در اثر پیش رو نقاش، فضای خیالانگیزی را تصور کرده که فارغ از مکان و زمان و پرداخت پسزمینه است. درهمتنیدگی اجزای مختلف با پیکرههای انسانی به نحوی است که برای جدا کردن این فیگورها از فضای در بردارنده آنها باید خطوط و سطوح جداکننده را با چشم دنبال کرد و گاه گنگ و مبهوت ماند. در واقع این پیچیدگی، پیگیری روایت میان کاراکترها را مشکل میکند و به همین دلیل میتوان گفت در نقاشیهای فتحیزاده، غالباً حس روایت فدای بیان نقاشانه و ساختارهای زیباییشناسانه حاصل از آن میشود و اثر از تصویرگری صرف به تجسمی نقاشانه سیر میکند.
کاراکترهای این اثر مانند غالب نقاشیهای فتحیزاده، فاقد تبار و نژاد و سن هستند، از این رو هیچ نوع ارجاع فرهنگی و تاریخی را نمیتوان به واسطه حضور آنها تشخیص داد. چهرهها همگی مردانه و آنچنان سرگرم کار و فعالیت هستند که از حضور مخاطب غافلند. حضور ادوات موسیقی عجیب و ترکیبی، که همراه با پیکره نوازندهها در فرمی نامتعارف ارایه شده، بر وجه سوررئالیستی تصویر میافزاید و بعضی تضادها، از جمله حضور ماسکها و ادوات ماشینی، فهم کنشها را ناممکن میکند.
آنچه در میان این انسانها و فضایی که گویی در سیالیتی ارگانیک نفس میکشند قابل تأمل است، گلهای مگنولیاست؛ گلهایی که نام اثر نیز از آنها گرفته شده و از این رو بر وجه نمادینشان تأکیدی دوباره صورت پذیرفته است. ماگنولیا گلی است که پیش از برگهایش شکوفه میدهد، درست همچون قلبهایی که بیدلیل عاشق میشوند و از اعماق وجود، نویدبخش حضور چیزی ناآشنا و پرکشش هستند. در این اثر، حضور شاخههای مگنولیا شاید نمادی از شهود و امری درونی است که ارتباط میان انسانها و فضا را به عنوان وجودهایی انکارناپذیر شکل میدهد و نشانهای از رشد، دگرگونی و تحقق رویاهای مردمانی است که جایی در آستانه حادثه نفس میکشند.