Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Search in posts
Filter by Categories
آذر 1402
بهمن 1402
تصویری
تیر 1396
تیر 1397
تیر 1398
تیر 1401
تیر 1402
خبر و رسانه
دی 1395
دی 1396
دی 1397
دی 1398
دی 1399
دی 1400
هنر مدرن و معاصر ایران - تیر 1402

47   سهراب سپهری (1359 – 1307)

فهرست آثار

اطلاعات اثر

عنوان اثر : بدون‌عنوان

امضاء: «سهراب سپهری» (پایین راست)
رنگ‌روغن روی بوم
130×80 سانتیمتر
تاریخ اثر: حدود دهه 1340
پیشینه:
این اثر در سال 1397 در نهمین حراج تهران ارایه شده است.
اثر حاضرتوسط ابراهیم گلستان به صاحب قبلی اهدا شده بود.

برآورد قیمت

190000 - 170000 میلیون ریال

قیمت فروش

قیمت فروش : 213,000,000,000 ریال

درباره اثر

سهراب سپهری نقاش واژه‌های شاعرانه است. در شعر از نقاشی می‌گوید و در نقاشی، واژه‌ها را به تجسم وامی‌دارد. هرچند سپهری نیز مانند بسیاری از همنسلان خود به اروپا سفر کرد و با بینش‌های نوین نقاشی مدرن از نزدیک آشنا شد، اما همیشه به نگاه برآمده از تفکر شرقی وفادار ماند و در پی تعمق بیشتر و درک عمیق‌تر راهی شرق دور شد و سرانجام در عظمت خیال‌انگیز شرقی غرق گشت و تمام عمر بر آن عاشق ماند.

نقاشی پیش‌رو به مجموعه مناظر نیمه‌انتزاعی سهراب سپهری تعلق دارد. در این نقاشی‌ها، طبیعت در تأویلی کنایه‌گونه با احساس به هم می‌آمیزد و در تجسمی ساده و صمیمی روح جاری در زندگی را نمایان می‌کند. پرده نقاشی، مانند اشعار سپهری، شفاف، عمیق و موزون است و در معصومیتی کودکانه تلاش می‌کند طبیعت را در فرمی تغزلی بازمعنا کند.

در این اثر، گزینشی کمینه‌گرا از طبیعت دیده می‌شود؛ برکه کوچکی از آب، چند تخته سنگ، دو شقایق سرخ و دو درخت هم‌جوار تمامی آن چیزی است که نگاه تیزبین و حساس سپهری از مام طبیعت به عاریت می‌گیرد تا معنا را در آن جاری سازد. نقاش با بالا بردن خط افق، بیشتر صحنه را به زمین اختصاص داده است، به طوری که تصویر در حرکت به سمت بالا و به تبعیت از سنت نقاشی ژاپنی، آرام آرام از نگاه مخاطب دور می‌شود و عمق می‌یابد. نقطه قوت دیگر اثر، در خلائی است که تمامی تابلو را دربرگرفته و سکوت و سکون را به عنوان یکی از اصول اندیشه شرقی یادآور می‌شود. زندگی در همه چیز ساری و جاری است، حتی در فضاهای خالی و خلاء به بهترین نحو جلوه‌گری می‌کند. در حکمت شرقی، «بود» تنها در مجاورت «نبود» معنا می‌یابد و به همین دلیل «حضور» در مجاورت «خلاء» قابل رؤیت است و بس.

نگاه مینیمالیستی سپهری تنها محدود به فرم نیست و رنگ را نیز شامل می‌شود. تابلو در پهنه‌ای خاکستری، به عنوان یکی از محبوب‌ترین رنگ‌های سپهری، غرقه است و در این فضای مه‌آلود، دو لکه سرخ گویای گل‌های ظریف و لطیفی می‌شوند که در کنار برکه‌ای آرام و آبی رشد کرده و در پشت تکه سنگی پناه گرفته‌اند. نقاش برای تجسم شیء طبیعی به حداقل خط و سطح بسنده کرده است. صلابت یک «آن» با حرکت تاش قلم‌مو و در  یک لحظه بر بستر بوم جاودانه شده و اثری را شکل داده که نیمه‌تمام و پایان‌نیافته می‌نماید. از دیدگاه سپهری هنر تمام‌نشدنی است و اثر تنها به واسطه تخیل شاعرانه و در ذهن مخاطب امکان تکامل را می‌یابد. این اصل را نقاش در شکل بخشیدن هر فرم و گذاشتن هر سطح و کشیدن هر خط مد نظر داشته به همین دلیل در نقاشی‌های سهراب، ذهن همواره بر عین غلبه دارد. ادراک تصویر، وابسته به بینش شهودی است و مخاطب با تأملی عارفانه می‌تواند انرژی شورانگیز نقاش را در پسِ هر ضربه قلم‌مو بازشناسد که با آهنگی از جنس نجابت شرقی، لحظه یکی شدن با روح خلاقه طبیعت را نمایان می‌سازد. از این رو نقاشی‌های سهراب را می‌توان هایکوهای تصویری نامید که در آن چند فرم‌ ساده در هم‌نشینی صمیمی خود، پرده از رازی ازلی بر می‌دارند و ذهن را به تعلیقی خلسه‌وار و عمیق سوق می‌دهند؛ جایی که در ورای دغدغه‌های روزمره و تجسد مادی اشیاء، می‌توان با طبیعت یکی شد و به آزادی سبکبالی دست یافت که بزرگ‌ترین هدف آیین‌هایی چون ذن، بودا و دائو است.

در چنین جهانی، کلمه، رنگ، خط و موسیقی در ضرباهنگی هماهنگ حرکت می‌کنند و نمی‌توان آن‌ها را از یکدیگر تفکیک کرد؛ شاید به همین دلیل است که نقاشی‌های سپهری چنین شباهتی به اشعارش دارند، در واقع روح جاری در هر دو یکی است و تنها فرم ظهور آن‌ها متفاوت است. پیرو همین اصل احسان یارشاطر، پژوهشگر ایرانی درباره نقاشی‌های سپهری می‌نویسد: «تفسیر نقاشی‌های بازنمودی یا نیمه‌انتزاعی سهراب سپهری را جابه‌جا در شعر باصفای او می‌یابیم. او در نقاشی‌ها و در شعرهایش به چیزهای ساده، آرام و زیبا دلبستگی دارد»[1] و همه چیز در پسِ همین سادگی معنا می‌یابد.

در این تصویر گزینش رنگی نیز خلاصه، خنثی و ملایم است. نقاش با ایجاد کنتراست میان زمینه و خطوط ناتمام اشیا، رویکردی حسی و رویاگونه به طبیعت را شکل داده که چشم را در حرکتی سبکبال از یک فرم به فرمی دیگر پرواز می‌دهد. در نقاشی‌های سپهری خبری از موجود زنده نیست، اما طبیعت خود به مثابه امر زنده و حاضر، نمادی از زندگی و زنده بودن است که هستی را در ناب‌ترین شکل خود به جلوه‌گری فرا می‌خواند.

نکته قابل تأمل دیگر در این تصویر، تکنیک خاص نقاش در استفاده از متریال رنگ‌روغن است. سپهری که در ژاپن به فراگیری هنر چاپ پرداخت، دلبسته روش‌های نقاشی‌های آبمرکبی ژاپنی چون روش «مرکب سومی»[2] شد و تلاش کرد در نقاشی‌هایش رویکرد «سشوا»[3] به طبیعت‌پردازی شرقی را در تلفیق با نگرش‌های ذن درآورده و بدین طریق اندیشه‌های عارفانه و عاشقانه اشراقی را در آثارش جاودانه کند. به پیروی از همین اندیشه است که سپهری در این تابلو از رنگ‌روغن با کیفیتی نزدیک به آبمرکب استفاده کرده است. نقاش تونالیته‌های رنگی را به حرکتی سیال واداشته به طوری که گویی رنگ‌ها بر سطح تابلو می‌لغزند و در شره کردن و پایین آمدن، فضاهایی ماورایی را شکل می‌دهند که طبیعت را در انتزاعی‌ترین فرم‌ها به نمایش می‌گذارد.

[1] . یارشاطر، احسان؛ اوج‌های درخشان هنر ایران؛ ترجمه رویین پاکباز و هرمز عبدالهی، 1379، ص 374 .

[2] . Sumi ink

[3] . Sesho