Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Search in posts
Filter by Categories
آذر 1402
بهمن 1402
تصویری
تیر 1396
تیر 1397
تیر 1398
تیر 1401
تیر 1402
خبر و رسانه
دی 1395
دی 1396
دی 1397
دی 1398
دی 1399
دی 1400
هنر مدرن و معاصر ایران - تیر 1402

94   سهراب سپهری (1359 – 1307)

فهرست آثار

اطلاعات اثر

عنوان اثر : بدون‌عنوان

امضاء: «سهراب سپهری» (پایین راست)
رنگ‌روغن روی بوم
72×72 سانتیمتر
تاریخ اثر: حدود دهه 1340
پیشینه:
این اثر در سال 1365 از گالری کندلوس (تهران) خریداری شده است.

برآورد قیمت

140000 - 120000 میلیون ریال

قیمت فروش

قیمت فروش : 124,000,000,000 ریال

درباره اثر

نقاشی‌های سهراب سپهری تصاویری خلاصه‌شده از طبیعت را به تصویر می‌کشند که گاهی تا مرز انتزاع ناب پیش رفته و برآمده از اندیشه‌های عرفانی و شاعرانه وی هستند. خاستگاه این تفکرات و شوق طبیعت‌گرایی او به آیین شینتو و ذن بازمی‌گردد. سفر سهراب به ژاپن و آشنایی‌اش با فرهنگ شرق آسیا نقطه عطفی در زندگی‌اش بود که بازتاب آن نه تنها در نقاشی بلکه در اشعارش نیز مشهود است. ردپای این اندیشه را در دو خصیصه مهم در آثارش می‌توان پی گرفت: کمینه‌گرایی و خلاء. کمینه گرایی به مفهوم رسیدن به خلوص و سادگی به مثابه نوعی نگاه پدیدارشناسانه به هستی در آثار او در حذف جزییات جلوه‌گر می‌شود. برای مثال در مجموعه تنه‌درختان که اثر حاضر نیز به همین مجموعه تعلق دارد، هنرمند با حذف همه جزییاتی که در عالم واقع با درخت همراه است، به چند لکه‌رنگ و ضربه‌قلم بسنده کرده و تنها بافتی از تنه‌های درختان را بر بستر بوم نقش کرده است. حتی نقطه اتصال این تنه‌ها با زمین نیز در هاله‌ای از ابهام فرومی‌رود و به تصویر تعلیقی دوچندان می‌بخشد. این تقلیل‌گرایی در فرم دورنمای خانه‌های روستایی نیز هویداست. بهره‌گیری از خلاء یا فضاهای خالی نیز از ویژگی‌های مهمی است که هویت زیباشناختی و روح شاعرانه آثار او را آشکار می‌سازد. این توجه برخاسته از تفکر و عرفان شرقی است که تعریف جدیدی از هستی و نیستی را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد و نوعی مکاشفه و تعامل در ذات پدیده‌ها را برای او به ارمغان می‌آورد. این‌جاست که نمایش نادیده‌ها بر بازنمایی دیده‌ها پیشی می‌گیرد و خلوتی سرشار از آرامش و تعمق ایجاد می‌کند. پالت رنگی نسبتاً خنثی آثار سپهری نیز بر همین نکته تأکید می‌کند، که اندکی از دیده‌ها بیننده را به آن‌چه ندیده رهنمون می‌شوند و در نادیده‌ها هیجانات ناب‌تری حضور دارند که فرصت ظهور نیافته‌اند. در اثر پیش‌رو سهراب تجربه زیسته‌اش را بر سطح بوم گسترانده و در عین به تصویرکشیدن کمینه‌گرایانه یک دورنما از یک آبادی و یک بزرگنمایی از چند تنه‌درخت از جغرافیای دیگری سخن می‌گوید که در خیالی دور و نزدیک جا خوش کرده است. او هنرمندی است که لحن آب و زمین را می‌فهمید و با تمام افق‌های باز نسبت داشت. سهراب در شعر هم برای سفیدی کاغذ حرمت قائل بود و نبض حروف را در آن جست‌وجو می‌کرد.

نقاشی‌های وی را می‌توان ترجمان تصویری وابی-سابی دانست. وابی-سابی مفهومی در زیبایی‌شناسی سنتی ژاپن است که به نوعی جهانبینی بر پایه پذیرش ناپایداری، گذرا بودن و پذیرش نقص‌ها بازمی‌گردد و از آموزه‌های بودایی سه نشان هستی به‌خصوص ناپایدار بودن، ریاضت کشیدن و خالی بودن نشأت گرفته است. این اندیشه در نقاشی‌های سهراب نقش مهمی ایفا می‌کند و آثارش از خلوصی دم می‌زند که در ضمیر ناخودآگاه مخاطب آرامش و سکون را برقرار می‌سازد. این خلوص هم در فرم و هم در رنگ دیده می‌شود. خلوص در فرم که به چند ضربه‌قلم در زمینه ساده منجر شده و خلوص در رنگ به واسطه پالت رنگی بسیار محدود و سرشار از هارمونی نمایان می‌گردد. رنگ عموماً در کارهای او عاری از کنتراست است و به واسطه تونالیته‌های مختلف تکرنگ بر نوعی هماهنگی در هستی تأکید می‌ورزد. این رنگ واحد اکثراً قهوه‌ای روشن است که از طرفی به رنگ تنه درختان اشاره دارد و از طرف دیگر به رنگ خاک کویر و فضاهای روستایی.

تصویرگری‌های نقاشانه او از حیث بیان و ساختار کاملاً با اسلوب غربی اجرا شده‌اند و از سنت نگارگری ایرانی فاصله دارند هرچند شور و اشتیاق وی به خاک وطن، زبان و فرهنگ ملی هم در شعر و هم در نقاشی‌هایش موج می‌زند، لیکن در شالوده کلی نقاشی‌هایش هیچ نشانی از ارجاع به سنت‌های تصویری نقاشی ایرانی به چشم نمی‌خورد. گویی نگرش خاص او و علاقه‌اش به تصوف و عرفان در آثارش ترجمانی لامکانی می‌یابد و جهان تصویری حاصل شده از نگاه عارفانه به طبیعت جهانی منحصربه‌فرد است که روح شرقی در آن جریان دارد. سپهری طبیعت را به مثابه شعری می‌بیند که محملی برای بیان هستی‌شناسی ایرانی است. به همین جهت مجموعه درختان بیشتر از هستی سخن می‌گویند و ترجمان اشعاری هستند که در نهایت خلوص و سادگی به معنایی فراتر از واقعیت اشاره دارند. روح انسان‌شناسانه اشعارش نیز مخاطب را به تأویلی عمیق‌تر در آثارش فرامی‌خواند. چنان که سروده «در خواب درختان نوشیده شویم، که شکوه روییدن در ما می‌گذرد» گویی میان حضور خسته اشیا مجاورت درخت را برگزیده و در خلوت خود حضور مبهم رفتار آدمیزاد را در مدار درخت یافته است. این بیان عارفانه او و دریافت پدیدارشناسانه‌اش از هستی و حقیقت درخت است که حتی در مواجهه با نقاشی‌هایش در گوش بیننده زمزمه می‌کند: «باید به ملتقای درخت و خدا رسید».