سیراک ملکونیان چهرهای شاخص از نسل اول نقاشان انتزاعگرا در جنبش مدرنیسم ایران است. او کارهای خود را با نقاشی آکادمیک و گرایش به فیگور آغاز کرد و طی مسیری چند ساله، نهایتاً به انتزاع کامل گرایید. وی در ابتدا از نظر تکنیک متأثر از اکسپرسیونیستها بود ، اما بهتدریج عنصر خط در کارهایش اهمیت ویژهای یافت. علیرغم اینکه استفاده از خط و رنگ در آثارش با حساسیت زیاد و در عینحال گزینش حداقلی همراه است، با این حال قدرت بیانی قابل توجهی در آنها وجود دارد.
نقاشی پیشرو حاصل تفکری است که خاستگاه آن را باید در زندگی شخصی نقاش و سفرهای او در اوایل دهه پنجاه خورشیدی جست. سفرهای ملکونیان در این زمان به سیستان و برخی دیگر از شهرهای جنوبی ایران، به نقطه عطفی در روند کارهایش تبدیل میشود. در این طیف از آثار او، طبیعت ساده شده صحرا، کویر، کوهها و تپههای رنگباخته را میتوان با دقت مشاهده کرد. طبیعتی از جنس مناظر بکر سیستان، چابهار، جاسک و دیگر مناطق جنوبی ایران و در کنار آن، نقوش سفالها و بافتههای خوشنقش ایرانی که در آثار او نمودی جدی دارد. بعدها سطوح دو بعدی با خطوط مرزی و رنگهای محدود، به تدریج مشخصه اصلی کارهای ملکونیان میشود.
اثر حاضر، حاصل نگاه کمینهگر و ساده نقاش به طبیعت است. با حذف پیچیدگیها و آشفتگی بصری طبیعت، ساختاری در کار او شکل گرفته که به شیوه استخوانبندی شناخته شده است. ملکونیان در ادامه این مسیر، با حذف انسان و دیگر جانداران، گام دیگری به سوی طبیعت انتزاعی برمیدارد و در واپسین آثارش به جریانی موسوم به ارتعاشات میرسد که حاصل نوعی نگاه موسیقایی، ریتمیک و در عینحال کمینهگر به طبیعتِ انتزاعی است.
مدرنیسم ملکونیان بسیار منحصربهفرد و به دور از سبکهای مطلقِ مدرن است. در بستر آثار انتزاعی او، همچون اثر پیشِرو، شاهد بخشهایی از طبیعت هستیم که با نگاهی کوبیستی در کنار هم قرار گرفته و فرمی هندسی را تشکیل دادهاند. او با برقراری ارتباط میان عناصر پراکنده در دورن گفتمانی که مطلقاً به خود وی تعلق دارد، به ساختاری مفصلبندی شده و شبکهای دست مییابد که تمام عناصر تجسمی در آن به وحدت رسیدهاند.