امضاء: «عباس کیارستمی 1/1» (پشت اثر)
چاپ عکس روی بوم
2۳0×154 سانتیمتر
تاریخ اثر: دهه 1380
تکنسخه
پیشینه:
این اثر متعلق به یک مجموعه معتبر میباشد.
برآورد قیمت : 8000 - 6000 میلیون ریال
رقم نهایی فروش: 700,000,000 تومان
امضاء: «عباس کیارستمی 1/1» (پشت اثر)
چاپ عکس روی بوم
2۳0×154 سانتیمتر
تاریخ اثر: دهه 1380
تکنسخه
پیشینه:
این اثر متعلق به یک مجموعه معتبر میباشد.
این اثر که متعلق به یکی از مهمترین دورههای هنری عباس کیارستمی است محصول تلاش ارزشمند و ماندگار هنرمند برای تحریک ذهن انسان معاصر و تداعیکننده مفهوم تنهایی در تصویری برآمده از بستر جاری زندگی و حیات در طبیعت است. عکس حاضر نمونهای ممتاز از کارهای مؤلفانه و از جمله مفهومیترین آثار هنرمند در عرصه عکاسی منظرهپردازانه است؛ دریچهای که او در اینجا به جهان میگشاید نه عین است و نه وهم و همینجاست که با انتخاب عنصر درخت، تصویری به ظاهر ساده را برای انتقال احساس برمیگزیند و در عین حال کنکاشی هستیشناسانه در مفهوم همآوایی با کل هستی را در مقابل دیدگان بیننده آغاز میکند.
طبیعت در فلسفه شرقی، مفهومی متافیزیکی دارد و تجلی آن نزد فرهنگهای مختلف به اشکال متفاوتی تبلور یافته و با مفاهیم و رویکردهای فلسفی و عرفانی آمیخته است. از اینرو مجموعه «سفیدبرفی» کیارستمی مخاطب را به تجربهای تازه از شناخت فرم و فضا و طبیعتی متافیزیکی دعوت میکند؛ تجربهای سرشار از آرامش و زیبایی و لایههای تودرتو که هربار خوانشگر خود را میطلبد.
دستاورد هنری کیارستمی در انتزاعیکردن پدیدارهای طبیعت همچون درخت و برف است. تصویر زمستان در اینجا به مثابه یک تابلوی نقاشی با نوع خاصی از زیباییشناسی متمایز میشود و این بیانگر تجربه زیسته و ارتباط این هنرمند با جهان پیرامونش است. او در کارش تمام ویژگیهای یک اثر مینیمالیستی همچون سادگی و بیپیرایگی را برای بیان احساسات خویش برمیگزیند، اما عمیقاً تصویری شاعرانه را برای بیننده توصیف میکند.
درختان فرورفته در برف به هیچ کجا تعلق ندارد، زاده ذهن کیارستمی هستند و همین ترکیبهای ناب و پالایشیافته بیننده را تا درک امر محسوس رهنمون میکند؛ اینگونه است که اندیشیدن در آنها خیلی زود از لایه منظرهپردازی عبور میکند و مخاطب را به مفاهیمی نمادگرایانه و کنایی در ورای ترکیب تصویر و عناصر آن معطوف میسازد. تنه درخت که در اثر حاضر به صورت جزئی و ناقص در پسزمینهای پوشیده از برف به نمایش در آمده، به مثابه موجودیت صرفاً ذهنی در تخیل بیننده کامل میشود. به همین دلیل فهم هنر در این فرآیند بیشتر محصول یک ارتباط نظری مرتبط با کنایهها، اشارات و دلالتهاست، تا مشاهده بصری و ادراکی حسی. به نظر میرسد کیارستمی میبایست نقش این مفاهیم را خود حس کرده باشد تا بتواند چنین حقیقت زیبایی را منتقل کند. او حتی پس از مرگش همچنان در آثارش جاری و ساری است و چونان درختی ایستاده در زمستان، به فرارسیدن بهاری دیگر میاندیشد.