افجهاي در ادامه تجربيات گذشته خود اينك اثر حاضر را به ترسيم شمايي از يك گل شكفته اختصاص داده است. كاربست حروف همچون عناصری شکلی براي پر كردن يك فضاي از پيش مشخص در اين آثار به حدي بارز است كه كفه ترازو به نفع نقشكردن تصوير سنگينتر ميشود. حروف، ريز و ناخوانا هستند و چنان در هم تنيدهاند كه مجالي براي تشخيص جنبههاي فني و اجرايي آنها وجود ندارد و اين رفتاري عمدي براي عبور از سنت خوشنويسي است. اما اگر بخواهيم اثر حاضر را به اتكاي زمينه ظهورش بررسي كنيم بايد به آن جايي ميانه خطْ نقاشي و نقاشي-خط بدهيم. حد واسط ترسيم نقوش گياهي و جانوري به كمك حروف كه در تاريخ خوشنويسي ايراني سابقهاي كهنسال دارد و نقاشي-خط كه ژانري معاصرتر است و آفريدن فرمهايي مبتني بر خط را به ياري ابزارهاي نقاشي دنبال ميكند . اين اثر واجد هر دو خصوصيت است و خصلتي تركيبي دارد. روي بوم نقاشي شده اما ماده اوليهاش خط است و نقاشيهايي را به ياد ميآورد كه با تكنيك نقطهگذاري یا پوانتیلیسم خلق ميشوند. آثاري كه از دور فرم واحدي را القا ميكنند ولي از نزديك مجموعهاي از اتمهاي ريزند كه با حوصله و مرارت بسيار كنار هم چيده شدهاند. كوششي تحسينبرانگيز كه بيشتر متكي به مهارت فني و تمركز ذهني هنرمند است. در حقیقت در این شیوه آفرینش هنری حروف، جاي نقاط ريز را گرفتهاند و از هویت معنادار نوشتار خود فاصله گرفته تا حجم، سطح، شکل و يا سايه روشن ايجاد کنند.
مانند بقيه آثار افجهاي كه با كيفيتي مشابه اين اثر خلق شدهاند، خطي كه پايه قرار گرفته، چيزي شبيه كوفي يا معقلي است. كهنترين خطوط اسلامي كه در آنها به دليل غلبه «سطح» بر «دور» قابليت بيشتري براي ايجاد رشتههاي طويل از آن نوع كه در كار افجهاي به چشم ميخورد، وجود دارد. هر چه در خط، سطح غالب باشد فرمانبرداري از خط كرسي بيشتر و در نتيجه حركات تابع سطر ممكنتر ميشود. بنابراين سطرهايي كه به كمك چيدمان حروف كوفي پديد آمدهاند كاركرد خط در طراحي را پيدا ميكنند و به هنرمند اين امكان را ميدهند كه هر چيزي دلش ميخواهد ترسيم كند، حتی با سرعت كمتر و مرارت بيشتر. شايد هم اين جادوي مرعوبكننده رنج است كه گل خطاطيشده را از گلي كه به سادگي طراحي شده متمايز ميكند.