برآورد قیمت : 7 - 6 میلیارد تومان
رقم برنده مزایده: 9,400,000,000 تومان
رقم نهایی فروش: 10,340,000,000 تومان
نقاشیهای واحد خاکدان چند دهه است که از حصار یک اتاق قدیمی بیرون نیامدهاند. عکسهای قدیمی، کاغذهای مچالهشده، نامههایی که هیچگاه باز نشدهاند، عروسکهای کهنه، اسباببازیهای کودکانه، چمدانهای چرمی قدیمی، پارچههای بههمپیچیده، روزنامههای تاخورده، در کنار گیاهان خشکیده سوژههای به تصویر درآمده در این اتاق تنگِ خاکگرفتهاند که هر بار در همنشینی متفاوتی بازنمایی میشوند. آنچه این نقاشیها را دارای جذابیتی مضاعف بر تکنیک فوقالعاده ساخت و پرداخت رئالیستی میسازد، تخیلی است که این خردهریزهای رها شده را به هم متصل کرده و در این اتصال، نگاهی روانکاوانه و نشانهشناسانه را توأمان دنبال میکند. به بیانی دیگر نقاشیهای واحد خاکدان آبشخور دو برخورد متفاوت با هستیِ انسانی است که در تابلوهای نقاش در کنار هم جمع میشوند و دنیای شخصی هنرمند را میسازند: نخست استفاده از اسباب و وسایلی از زندگی روزمره که به واسطه تعلق داشتن به ادوار مختلف دوران کودکی، جوانی و کهنسالی و همچنین ارتباط با زندگی صدساله اخیر بشری برای تمامی مخاطبان از هر نسل و قوم و فرهنگی چشمآشنا مینماید. این ارجاع به تجربه زیسته مخاطب، در گذشتهای از دست رفته، رویکردی روانشناسانه به اثر میبخشد. گویی در عناصر جمعآمده در اثر، چیزی از یاد رفته در گذشته وجود دارد و بیننده در مرور خاطرات، تلاش میکند آن را به یاد بیاورد و با دنیایی که روزگاری پیش از این زنده و پررنگ حضور داشته و امروز به خاطرهای رنگپریده و وهمآلود بدل شده ارتباطی دوباره برقرار سازد. این تلاش برای برقراری ارتباط، مخاطب را با وجهی نوستالژیک مواجه میکند که بسته به تجربه فردی، میتواند لایههای درونی و عمیق روانی را مورد کاوش قرار دهد و در پسِ آن حقیقتی را برملا سازد که هر شی آشنا در اثر، به آن ارجاع میدهد.
دومین وجه که عمیقتر و البته پنهانتر است، کمپوزیسیونی است که از هم کوک خوردن این اشیای به ظاهر ساده پدید میآید. در اثر حاضر اشیای بیجان و از کارافتاده در قرارگیری خاص خود، چنان عمل میکنند که حاصل صحنهای تئاتری است؛ بر آن موجودی مجسم شده که کلیتش یادآور پیکره انسانی است و در نگاهی دقیقتر تصویری کلاسیک از نقاشیهای کلاسیک قرن شانزدهم و هفدهم میلادی را به یاد میآورد. در واقع هویت اشیاء در این همنشینی تازه دگرگون شده و در تخیل مخاطب، فرمی زندهنما را شکل میدهد که در عین بیجان بودن حضوری وهمآلود نیز دارد. این حضور وهمآلود حاصل همنشینی پارچهها با اشیا و گیاهان خشکشده و حتی سبزیجات، در نهایت هیبتی زنانه را مجسم میکند که با دو بال از شاخههای درختان با برگهای خشکیده، روبهروی مخاطب ایستاده است. ارجاع هنرمند به نقاشیهای دوران کلاسیک، به واسطه منبع نوریِ مشخص در بالا و سمت چپ اثر کامل و دوران باشکوه هنر باروک را یادآور میشود. بدین ترتیب عناصر نامتعارف در کنار هم ابعادی دراماتیک مییابند که لحنی مرثیهوار دارند. هنرمند نگرش خود به گذر زمان، فراموشی، خاطره، یادآوری و تخریب را با تاریخهنر پیوند میزند و بدین طریق ویرانی ذهنی هر انسان را در بستر تاریخی گسترش داده و آن را به امری جمعی و کلی تسری میدهد؛ حادثهای که نه تنها در زندگی هر روزه تکرار میشود بلکه مرزهای آن تا تاریخ زیست بشر پیش میرود و دوران شکوهمند کلاسیک را نیز در برمیگیرد. خاکدان تلاش میکند در این برساخت نوستالژیک، به ویرانی ارزشها اشاره کند و ضرورت بازبینی و حفظ آنها را نهیب زند.
هرچند این شینماییِ انساننما نخستین بار در آثار نقاشان سوررئالیسم نمایان شد، اما همین تکریم هنر دوران گذشته، نقاشیهای واحد خاکدان را از نقاشی سوررئالیستی متمایز میکند. در عین حال حضور همین اشیای انسانواره، اثر نقاشی را از رئالیسم صرف نیز جدا میسازد. حسی از واقعیت که واقعیت نیست، نقاشی را به سمت بیانی از رئالیسم جادویی پیش میبرد که به واسطه رجعت به گذشته همراه با نگاهی انتقادی و پاسداشت آن، کاملاً بر بنیان اندیشههای پستمدرنیستی نیز استوار است. هنر پست مدرن، بیش از آنکه فرمگرا باشد، ایدهمحور است و در بیان ایده، از هنر ادوار پیشین خود اقتباس میکند.