امضاء: «Sadr» (پایین راست)
رنگروغن روی مقوا
89×59 سانتیمتر
تاریخ اثر: اوایل دهه 1340
پیشینه:
این اثر متعلق به مجموعه آقای پرویز وکیلیان میباشد.
برآورد قیمت : 8000 - 6000 میلیون ریال
رقم نهایی فروش: 850,000,000 تومان
امضاء: «Sadr» (پایین راست)
رنگروغن روی مقوا
89×59 سانتیمتر
تاریخ اثر: اوایل دهه 1340
پیشینه:
این اثر متعلق به مجموعه آقای پرویز وکیلیان میباشد.
بهجت صدر، بیش از دیگر نقاشان ایرانی به اهمیت ویژگیهای فرم ناب در اندیشههای هنر مدرنیستی پی برد. به همین دلیل در رویکرد فرمالیستی آثارش، ردی از دلبستگی به فرهنگ ایرانی، توجه به آداب و رسوم قومی و یا رویکردهای اساطیری-تاریخی کهن دیده نمیشود. در عوض، فرم در نابترین حالات خط، سطح و رنگ بر سطوح مختلفی از مقوا، آلومینیوم و کرکره رخ مینماید. بدین لحاظ نقاشیهای صدر تنها به لحاظ بیانی، عاصی، سرکش و قوی نیستند، بلکه در طغیانی علیه ریشهها و دلبستگیهای جمعی صورت میپذیرند و در اتخاذ شیوه شخصی و رهایی از فضاهای خیالی و دراماتیک تصویری شرق، با جسارتی ستودنی مدرنیسم را در نابترین حالت خود پذیرا میشوند.
این نوع از مواجهه با فرمالیسم مدرنیستی، سبب شده که نقاشیهای صدر با شیوه اکسپرسیونیسم انتزاعی، به عنوان اوج هنر دوران مدرن، همراستا بوده و شیوه رنگگذاری، نوع برخورد با اثر در ثبت حرکات بدنی و چگونگی پروسه خلق نقاشی در آثارش کاملاً مشهود باشد. در واقع آثار صدر، علاوه برآنکه نمایانگر دانش او از انتزاع و مهارت او در اجرا هستند، به خوبی چگونگی مواجهه هنرمند در زمان خلق اثر و روند شکلگیری آن را ثبت و ضبط کردهاند. نکته قابل توجه دیگر که آثار صدر را با جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی همسو میکند، پایین آوردن بوم از سهپایه نقاشی است. بوم، مقوا، صفحه آلومینیوم یا کرکره به صورت افقی بر زمین گسترده میشود و نقاش، فضای خلق اثر را نه به صورت موازی و از روبهرو بلکه به صورت عمودی و از بالا نظاره میکند. این نوع برخورد با بستر نقاشی، زبان انتزاع را دچار تحول میکند به طوریکه در آن، چیرگی انسان با عنصر اتفاق همراه میشود و بیان احساسات درونی را در حرکاتی آنی، ضربهدار و جسورانه امکانپذیر میکند.
با این حال آنچه این نقاشیها را خاص و شخصی میکند، نوع کاربرد و تکنیک رنگگذاری هنرمند است. صدر در برونرفت از دنیای سنتهای نقاشی به عالم نو و تازه مدرنیسم، تمامی قالبهای کهن نقاشی را به یکباره کنار میگذارد که یکی از این قالبها، استفاده از قلممو برای رنگگذاری بر بستر بوم یا مقواست. صدر ابتدا در حرکتی آنی، رنگ را به صورت غلیظ و یکپارچه بر بستر اثر مینشاند و سپس تازه شروع به شکل دادن رنگ بر پیکره بوم میکند. رنگها با کاردک و ابزارهای شیاردار جمع میشوند و اضافات آنها از بدنه نقاشی زدوده میشود. این نوع برخورد صدر با نقاشی، در کنار استفاده از ابزارهای فلزی چون کاردک، بیش از آنکه به روند نقاشی کردن شبیه باشد، مشابه عمل مجسمهسازی است. رنگها بر تن بوم فرم داده میشوند و قسمتهای اضافه حذف میشود و آنچه که از این تراشیدن رنگها برجا میماند مهارت دستان هنرمند، حرکات آنی و حسی اوست که ثبت و جاودانه است.
زبان مینیمالیستی و کمینهگرای بهجت صدر، در استفاده حداقلی از تنوع فرمی و رنگی قابل پیگیری است. به همین دلیل در اغلب آثارش فرم به اشکال سادهای چون مربع و مستطیل و رنگ به دایره محدودی از رنگ اصلی خالص تقلیل مییابد. در این میان آنچه تمامی این ویژگیهای کمینهگرا را یکدست و به زبانی شخصی ترجمه میکند، رنگ سیاه است. در واقع میتوان گفت نقاشیهای صدر از سیاهی برمیخیزد و همین استفاده از گسترههای سیاه، طغیان دیگری بر علیه سنتهای متعارف نقاشی کلاسیک است که علاوه بر جذابیت بصری، موجب درخشش رنگهای خامی میشود که از لابهلای خراشهای کاردکهای فلزی، بیرون زده میشوند.
اثر پیشرو علاوه بر دارا بودن تمامی ویژگیهای بالا، از نظری دیگر نیز قابل توجه است و آن اینکه زبان انتزاع هنرمند در آن به نحوی است که به واسطه نوع بافت ایجاد شده بر بستر مستطیلهای عمودی، حسی از بدنه و تنه درختان تنومند را نیز در خود دارد. در واقع برخلاف بسیاری از آثار صدر که در آنها زبان انتزاعی، از ارجاع هر نوع فرم طبیعی میگریزد، در این اثر حسی از تنه درختان تنومند وجود دارد. این حس به واسطه استفاده از گستره آبی لاجوردی در زمینه و در بالای کادر و قرمز در بخش پایین تشدید میشود. گویی بر زمینی سرخ، درختانی سترگ روییدهاند و شاخههای ظریف خود را در گستره آسمان افراشتهاند و سایه این شاخهها بر رود سرخرنگ پایین افتاده و موجهای آرامی را شکل داده است. بافت بدنه مستطیلها به واسطه شباهت فرمی به تنه درخت، این حس را تشدید میکند؛ بافتی که در دیگر آثار صدر به ندرت تکرار شده و بدین لحاظ این اثر را خاص و درخور توجه کرده است. در این میان هنرمند برای گریز از بازنمایی عینیتگرا، با رنگ، بازی جالبی کرده است: هرچند رنگهای قهوهای و سبز، به عنوان اصلیترین رنگهای هویتبخش درخت در این مستطیلهای عمودی تکرار میشوند اما به واسطه سبز کردن بدنه درختوارهها، فرم طبیعی درخت کنار گذاشته شده و مفهوم سبزی و سبزینگی، جای آن را میگیرد و بدین ترتیب ذهنیتگرایی غالب میشود. عدم اتصال فرمهای عمومی درختوارهها با کنارههای بالا و پایین و سمت راست کادر، سبب شده گردش چشم کاملی در اثر وجود داشته باشد، به طوریکه ریتم قرارگیری این مستطیلهای عمودی به واسطه کوتاه و بلند شدن از یکسو و تفاوت قطر از سوی دیگر، حسی هارمونیک به اثر بخشیده است.