امضاء: «Dadkhah 94 5/8» (روی پایه)
برنز
19×16×53 سانتیمتر
تاریخ اثر: 1373
شماره 5 از تعداد 8 نسخه
برآورد قیمت : 16000 - 12000 میلیون ریال
امضاء: «Dadkhah 94 5/8» (روی پایه)
برنز
19×16×53 سانتیمتر
تاریخ اثر: 1373
شماره 5 از تعداد 8 نسخه
بهمن دادخواه از هنرمندان شاخص مدرنیست دهه ۵۰ ایران است که به واسطه چیرهدستیاش در نقاشی، مجسمهسازی و تصویرگری به یکی از شناختهشدهترین طراحان معاصر ایران بدل شد. وی پس از انقلاب به فرانسه مهاجرت و آثارش را در آنجا خلق کرد و به دلیل دوستی و علاقه خاصی که به بهمن محصص داشت، خصایصی از اجراهای پرتکاپو و نیروهای نمادین موجود در نقاشیها و مجسمههای محصص را با تجربههای شخصیاش درهم آمیخت و بهزبانی کاملاً منحصربهفرد دست یافت. او افتخارات زیادی در زمینه تصویرگری به دست آورده و در مجسمهسازی نیز جایگاه ویژهای بهدست آورد و در حراجیهای مختلف خوش درخشید.
مجسمههای بهمن دادخواه اغلب از جنس برنز هستند و میتوان آنها را به دو گروه کلی تقسیم کرد. نخست پیکرههای بلند قامت و لاغر اندام، با کیفیتی خشن و بدون پرداخت که هم از جهت فرم و هم از جهت متریال یادآور مجسمههای آلبرتو جاکومتی، یکی از شاخصترین مجسمهسازان قرن بیستم است. نحوه برخورد وی در این دوره به رویکرد مجسمهسازان مکتب «هندسه ترس» نیز شبیه است؛ مجسمهسازان بریتانیایی که در نیمه قرن بیستم، متأثر از جنگ جهانی دوم، پیکرههای انسانی را در وضعیتی گروتسک به نمایش میگذاشتند و با ایجاد ناهنجاریهای فرمی سعی در بازنمایی وضعیت انسان اروپایی پس از پشت سر گذاشتن دو جنگ هولناک داشتند. دادخواه در سال ۱۳۸۹ مجموعهای از این پیکرهها را تحت عنوان «گروگان» به نمایش گذاشت که فضای پرالتهاب سالهای انقلاب و جنگ را به نمایش میگذاشتند و کیفیتی سیاسی و اجتماعی داشتند. اغلب مجسمههای این دوره تکپرسوناژ هستند و انسانی تنها، منزوی و سرگردان را به نمایش میگذارند. اما در گروه دوم مجسمههای وی، طبیعت جایگزین پیکره انسانی میشود و نگاه مضطرب جای خود را به نوعی خوشبینی شاعرانه میدهد که «حلقههای نور» و «اطمینان دادن» از آثار شاخص این دوره محسوب میشوند.
مجسمه حاضر نیز که به دوره اول تعلق دارد، از آثار شاخص اوست که تأثیر پیکرههای جاکومتی در آن مشهود است. پیکرهای ظریف و شکننده که با حداقل جسمیت با دست و پاهایی کشیده، رنگ تعلقات را از خود زدوده و نمادی تأثیرگذار از تنهایی، بیگانگی و مالیخولیای انسان معاصر بهشمار میرود. دادخواه در این اثر تصویری اگزیستانسیالیستی از وضعیت بشری و بحران روحی و ذهنی انسان را تجسم میبخشد و در زدودن هرگونه جرم اضافی از پیکره انسانی، حتی پا را از جاکومتی هم فراتر گذاشته و چنان که دیده میشود، پاها را با باریکی هر چه تمامتر به پایه متصل میکند، بی آنکه اتصال و پیوندی قابل اتکا با زمین بیابند. اینگونه بر تزلزل و شکنندگی در قامت فردی که خرامان راه میرود تأکید میورزد و هستیاش را مخدوش میکند. نه تنها در پاها، که در تمامی اجزای پیکره نوعی رویکرد حداقلی دیده میشود. گویی روی آن اسید ریخته و تا حدی که فقط فیگور انسانی قابل تشخیص باشد، از حجم همه اعضای بدن کاسته است. بدین ترتیب حتی اگر در نگاه اول این مجسمه به آثار جاکومتی شباهت داشته باشد، با اندکی تأمل تفاوت اساسیاش با آنها نمایان خواهد شد. دادخواه با این روش بر حجم استیصال نمادین پیکره میافزاید و آن را تا مرزهای عدم پیش میبرد.
سطح خشن، بدون پرداخت و سیاه این فیگور، ظاهری اسکلتوار و مضطرب به آن بخشیده، هیچ نشانی از عضله در هیچ جای پیکره دیده نمیشود، گویی جسمی است با پوستی پر از زخم که از ضعف شدید رنج می برد. بدن لاغر و نحیف، پاهای بلند، گردن و دستان کشیده و جمجمهای کوچک در کنار هم انسانی ساختهاند که به شدت ناپایدار، محزون و سرگردان است و چنان در کشمکش با چالشهای زندگی فرسایش یافته، که جز شبحی رنجور از وی باقی نمانده و سرشار از عجز و ناتوانی است. انسانی تنها و منزوی در دنیای معاصر که به مردگان هزاران ساله میماند و حجم زیادی از فضا را اشغال نمیکند. این است دستاورد جنگ. عصبانیت و اضطراب از عواقب ناگزیر دوران پس از جنگ و ترس از گسترش سلاحهای هستهای و اثرات آن است که در آثار اکثر هنرمندان معاصر بازتاب یافته است. بهمن دادخواه نیز با بهکارگیری اغراقهای شدید فرمی دغدغههای اگزیستانسیالیستی خود را به نمایش گذاشته و پوچی زندگی مدرن را در این اثر منعکس کرده است. این پیکره، در اوج تنهایی و بیپیرایگی، مفهوم نیاز به اظهار وجود، رنج زیستن و هویت انسانی را مطرح کرده و مخاطب را به تأملی عمیق در هستی خود و رنجهای بشر فرامیخواند. به راستی آنچه به یک پیکر هویت انسانی میبخشد سایهای از ابعاد جسمانی بشر است، یا خصایصی که با آن زیست میکند؟