برآورد قیمت : 3 - 2 میلیارد تومان
سالها استمرار مهدی ویشکایی در کشیدن پرتره از شخصیتهای معروف تا سفارشهایی از افراد معمولی، سبب شده امروزه این نقاش چیرهدست را به عنوان برجستهترین نقاش پرتره ایران لقب دهند.
نوع نگاه و سبک شخصی ویشکایی در پرترهسازی نقطه قوتی است که او را از دیگر هنرمندان جدا کرده و نقاشیهایش را از یک سفارش ساده برای ثبت چهره فردی به سمت خلق اثری نقاشانه با بهرهگیری از خلاقیت فردی و سبک و سیاقی شخصی سوق میدهد. در آثار او هرچند ویژگیهای کلی چهره و حالتهای بدن سوژه تا حد زیادی حفظ شده و به معنای دیگر فردیت در تمامی آنها باقی میماند، اما از واقعنمایی کلاسیک به طرز ماهرانهای پرهیز میشود. به بیان دیگر ویشکایی به سبکی از پرترهنگاری دست یافته که به واسطه حذف جزییات، عدم پرداخت در فضاسازی و پرسپکتیو و همچنین عدم جنسیتسازی پرتره را از واقعنمایی جداکرده و سوژه را از دیدی شخصی تجسم میبخشد. بنا به گفته خود هنرمند، مدلهای نقاشی غالباً روبهروی او مینشستند، اما هنرمند با دریافت درونی خود، صحنهای از واقعیت انسانی را با تعاملی حسی ترکیب کرده و بدین طریق بیانگری احساسی و شهودی خود را از سوژه نقاشی بر بوم نقش میزند. این عدم برخورد واقعنمایانه و رئالیستی را نمیتوان دلیلی بر عدم توانایی و مهارت ویشکایی دانست؛ سالها شاگردی در محضر استادانی چون علیمحمد حیدریان و حسین احیاء که از هنرمندان مکتب کمالالملکی بودند، از او هنرمندی چیرهدست در زمینه تکنیکهای ساختوساز کلاسیک ساخته، اما آشنایی با مکاتب مدرنیستی چون پستامپرسیونیسم، فوویسم و اکسپرسیونیسم، بیانگری نوینی را در آثار او شکل میدهد که فارغ از تجسمگرایی صوری، به ثبت حسی و درونی سوژه نیز میپردازد و از اینرو در برخورد با پرتره، نوع قلمگذاری و تکنیکهای ساخت و پرداخت، او را کاملاً از تکنیکهای واقعنمایانه دور کرده و در عوض حس و حال درونی نقاش از برخورد با سوژه را نیز چاشنی نقاشی میکند. رنگگذاری جسیم در کنار بهکارگیری تاشهای قوی در آثار ویشکایی، به گونهای یادآور سبک رنگگذاری منوچهر یکتایی است که از دوستان نزدیک ویشکایی بوده و قطعاً او را با زمینههای اکسپرسیونیسم انتزاعی امریکایی نیز آشنا کرده است. از اینرو در این آثار میتوان نوعی رفتارنمایی هنرمند را نیز مشاهده کرد که به واسطه ضربات قلممو و رنگگذاری هویدا میشود.
در پرتره پیش رو زنی جوان با نگاهی خیره و گیرا تصویر شده که بر مبلی تکیه داده است. با آنکه نقاش عناصر صورت را با ظرافتی هنرمندانه تصویر کرده، اما در برخورد با بدن زن و پیراهن نارنجی قرمز او رویکردی انتزاعگرایانه را پیش گرفته و از هر نوع حجمپرداری در بدن خودداری کرده است. این برخورد به گونهای است که هیچ نوع جنسیتسازی در بدن زن بهکار گرفته نشده و بر عکس به واسطه لایههای ضخیم رنگی که جسورانه با کاردک و قلممو روی هم گذاشته شدهاند، بافتی خشن از لباس احتمالاً ظریف سوژه را نمایش میدهد؛ بافتی که در عین حال فاقد هرگونه رویکرد رئالیستی و وفاداری به امر واقع نیز است. تقابل این رنگگذاری جسیم به واسطه پرداخت نرم و درهمرفته رنگهای سبز، زیتونی و خاکستری مبل و پسزمینه روشن دیوار، دوچندان شده و بر آتشین بودن رنگ پیراهن سوژه میافزاید و بدین طریق تمرکز نگاه مخاطب را بیش از هرچیز بر صورت و چشمان گیرای پرتره متمرکز میسازد که سرزنده و شاداب روبهروی چشم مخاطب نشسته است.