امضا: «سهراب سپهری» (پایین راست)
رنگروغن روی بوم
108×62 سانتیمتر
تاریخ اثر: حدود دهه 1350
پیشینه:
این اثر در اکتبر 2015 در حراج کریستیز دوبی ارایه شده است.
برآورد قیمت : 22 - 20 میلیارد تومان
رقم برنده مزایده: 20,400,000,000 تومان
رقم نهایی فروش: 22,440,000,000 تومان
امضا: «سهراب سپهری» (پایین راست)
رنگروغن روی بوم
108×62 سانتیمتر
تاریخ اثر: حدود دهه 1350
پیشینه:
این اثر در اکتبر 2015 در حراج کریستیز دوبی ارایه شده است.
نقاشیهای سهراب سپهری و اقبال بینظیر مارکت هنر از آنها، چه در زمان حیاتش و چه پس از مرگ زود هنگامش، همواره به مثابه سندی تصویری برای یادآوری ذهن شاعر محجوبی است که جهان را در خلوص معنا میکرد و سادگی را مهمترین وجه هستی میدانست. این شاعر نوپرداز ایرانی با بازگشت به بنمایههای فرهنگ زیسته شرقی، تلاش کرد در اشعارش، زیبایی طبیعت و زندگی روزمره را هدف قرار دهد و کلام را در ستایش از هستی و زندگی به کار گیرد. خلوص و سادگی در اشعار او و در چینش واژگان آهنگینش، ضرباهنگی را شکل میداد که با روح عرفان شرقی هماهنگ بود و برای ایرانیان شاعرپیشه، شیرین و صمیمی مینمود. نقاشیهای سهراب و محبوبتشان با وجود همه نشانههای فرمالیستی و مدرنیستیشان، با شعرهای او در هم تنیده و تلاش برای جدایی آنها از یکدیگر امری ناممکن مینماید. سپهری هم در شاعری و هم در نقاشی پرکار بود و این موضوع سبب شده آثار قابل توجهی از او برجای بماند. در این میان آنچه وجه مشترک تمامی نقاشیها و اشعار سپهری است، پرداختن به طبیعت و پاسداشت روح هستی است. از این رو در نقاشیهای او خبری از حضور انسانی نیست و طبیعت در بکرترین و زمینیترین حالت خود به نمایش درآمده است.
آثار سپهری را میتوان به چهار گروه تقسیم کرد: منظرههای روستایی، نقاشیهایی از سنگها، نقاشیهای تنهدرختان -که به لحاظ تعداد و شهرت، رکورددار نقاشیهای سپهری هستند – و در آخر نقاشیهایی انتزاعی او که کمتر شناخته شده و با استفاده از اشکال هندسی و رنگهای تخت ایجاد شده و نسبت به دیگر نقاشیهای سپهری بازتاب بیشتری از انگارههای اندیشه مدرنیستی را نمایش میدهد.
آنچه در نقاشیهای تنهدرختان و دیگر منظرهنگاریهای سپهری بازتاب یافته ماحصل سه خصیصه اصلی است: نخست تأثیر سپهری از اندیشههای عرفانی شرق و توجه به خلوص و سادگی در بکرترین حالت آن است. هرچند سپهری نیز مانند دیگر همعصران خود با هنر مدرنیستی به واسطه سفر به فرانسه به عنوان مهد هنر مدرن آشنا شد، اما آنچه تحول اصلی را در آثارش پدید آورد بازدید از شرق دور بود. به واسطه این سفر، طبیعت و پاسداشت آن به عنوان اصل اساسی هستی در ذهن او ماندگار شد و اهمیتی افزون یافت؛ بهطوریکه از آن پس تلاش کرد در تمامی آثار هنریاش اعم از شعر و نقاشی، زبان جز به این پاسداشت و ستایش طبیعت نگشاید. سادگی و نگاه مینیمالیستی به جهان در آثار سپهری نه ماحصل رویکردها و خوانشهای مدرنیستی، بلکه حاصل شناخت بنمایههای فرهنگهای کهن شرقی است. ذن در اندیشه ژاپنی، اصل وابی و سابی را به عنوان اصلیترین پایه زیبایی و معناشناسی معرفی میکند؛ در این جهانبینی همه چیز حول پذیرش اصل ناپایداری و نقص شکل میگیرد. هیچ چیز کامل و مانا نیست. در این جهان ناپایدار و ناتمام، وابی به عنوان اصل ستایش و زیبا دیدن اندوه و فقر و سابی به عنوان اصل ستایش و پیری و کهنگی است و بدین ترتیب وابی و سابی، نمایانگر ستایش آنگونه زیبایی است که تمایل به طبیعی بودن و سادگی دارد و از هرگونه تفاخر و خودنمایی رویگردان است. بر این بنیان انتخاب تنه درختان کهنسال و تکرار مستمر آنها با تعداد رنگهای محدود و بدون نمایش شاخ و برگ، شاید تلاش برای ترجمان بصری اصول زیبایی است که جز در مفهوم وابی و سابی معنا نمییابد. درختان این وجودهای ساکت و کهنسال، بیادعا و طبیعی در هستی نفس میکشند؛ در کوران گذر روزگار، ساده و بیآلایش ایستادهاند و هرچند تنههای سترگ آنها بیانگر تنومندی و ایستایی است، اما غالباً کج هستند و وجودشان بدین طریق ناپایدار و هر سان آماده سقوط و مرگ است. در چنین رویکردی، خصیصه دوم نمایان میشود و آن استفاده از خلاء و فضای خالی در نقاشیهای سپهری است. در ذهنیت این شاعر، صدا همانقدر اهمیت دارد که سکوت، پُر هماناندازه دیده میشود که خالی، زندگی همپایه با مرگ است، و هستی تنها در همنشینی با نیستی معنا مییابد. این نوع از بازخوانی عالم نیز ریشه در نگرشی شرقی با عنوان اصل یین و یانگ دارد، اصلی که در آن جهان اگرچه در ثنویت پدیدار میشود، اما در بنیان و نهاد، یگانه است و بدین ترتیب دو اصل متضاد در هستی، در واقع مکمل یکدیگرند. سپهری به تبعیت از نقاشیهای چینی، با خالی گذاشتن بخشی از تصویر، امکان تخیلورزی ذهن را در کنار عین ایجاد میکند و بدین طریق تخیل خلاق بیننده را فرا میخواند. از سوی دیگر، تفکرات شرقی بهویژه اندیشههای برآمده از شرق دور، با حذف امور فراطبیعی، اصل را به طبیعت وامیگذارد. در نقاشیهای سپهری فضای اثر، بیشتر به تنه درختان و زمین اختصاص دارد تا به آسمان. آنچه دیده میشود، امر در دسترس است که اهمیت دارد و مفاهیمی انتزاعی در پس پرده هستی حذف میشود.
شاعرانگی و بیان شاعرانه در نقاشیهای سپهری به واسطه رنگهای کممایه و شفاف انتقال مییابد. هرچند سپهری با حذف تنوع رنگی و محدود کردن خود به تونالیتههای قهوهای و سیاه تلاش میکند بر اصل وابی و سابی پایبند بماند، اما استفاده از لایههای رقیق رنگی و ایجاد بافت به واسطه قرارگذاری لایهلایه رنگ، نقاشی را به عملی مکاشفهگونه تبدیل میکند که برخورد با هر لایه رنگی در آن با حساسیت، لطافت و خلوص همراه است و بدین معنا روحیهای شاعرانه میطلبد. بدین طریق طبیعت در ترجمان نقاشی، بسان شعری بصری میشود که در پس هر لایه، میتوان حقیقت آن را در ظرافت یافت و تعبیر شاعرانه آن را در رنگهای روحی و شفاف بیان کرد.