امضاء: «فریده لاشایی 75» (پایین راست)
رنگروغن، پاستل و مداد روی بوم
100×129 سانتیمتر
تاریخ اثر: 1375
پیشینه:
این اثر توسط صاحب فعلی از مجموعه شخصی منیژه میرعمادی و دکتر جمشید ناصری خریداری شده است.
برآورد قیمت : 40000 - 30000 میلیون ریال
رقم نهایی فروش: 3,300,000,000 تومان
امضاء: «فریده لاشایی 75» (پایین راست)
رنگروغن، پاستل و مداد روی بوم
100×129 سانتیمتر
تاریخ اثر: 1375
پیشینه:
این اثر توسط صاحب فعلی از مجموعه شخصی منیژه میرعمادی و دکتر جمشید ناصری خریداری شده است.
رویکرد تغزلی به نقاشی، با تأکید بر فرایند نقاشی کردن، خصوصیت بارز و ویژه هنر فریده لاشایی است. آنچه در خلق آثار این بانوی هنرمند بیش از هرچیز جلوه میکند خودِ عمل نقاشی کردن به مفهوم ضربهقلمهای پرشور و بیپروا فارغ از هر نوع هدف بیانگرایانه دیگر است. از اینرو آثار نقاشی لاشایی بیان نوعی سرمستی است که امکان جاری شدن احساسات گنگ و ناب را فراهم میآورد و در کشاکش این امکان، مجالی برای بروز کنشی هنرمندانه را ایجاد میکند. این شیوه نقاشی تغزلی (کنشی) بیش از آنکه ذهنیت هنرمند را تصویر کند، عمل و کنش نقاش را در روند خلق اثر هنری تجسم میبخشد. به همین دلیل در این آثار انرژی خطوط و ریتم هیجانبرانگیز سطوح رنگی، بیپروا بر بستر نقاشی مینشینند. بعضی رنگها بارها گذاشته و برداشته میشوند تا در این کلنجار درونی ذهن و احساس، در نهایت فرمی ناب متولد شود.
ویژگی بارز نقاشیهای لاشایی خودانگیخته بودن آن است. نقاش در استفاده از رنگ به گونهای عمل میکند که اثر را برای ناظر تا مرز ناخوانا بودن پیش میبرد. در برخی آثار وی مانند تابلوی پیشرو تلاش برای دیدن هر نوع فرم طبیعی ناکام میماند. خروش احساساتِ بدون انقطاع، به گونهای است که خطوط پُر هیجان و رنگهای خالص و پُر انرژی را در کنار یکدیگر جای میدهد و در این جای دادن، ایجاد نوعی فشار و هیجاننمایی درونی بارز است.
در اثر حاضر، این بیانگریِ حسی به واسطه کاربست رنگ زرد کادمیوم تشدید شده است. رنگ زرد به عنوان رنگی با طول موج زیاد نمادی برای هشدار و احتیاط دانسته میشود. در عین حال به واسطه حضور رنگ آبی درخشان، حالتی از هیجان، عشق نوشکفته و جوان را نیز در خود دارد. هرچند هیچ فرمی به صورت صریح به طبیعت ارجاع نمیدهد، اما به واسطه دیگر نقاشیها و سبک خاص لاشایی میتوان حضور تنه دو درخت را در تابلو تصور کرد. هنر لاشایی همواره وامدار طبیعت در بکرترین حالت خود است. درخت، آسمان، علفزار، گل و سنگ در این میان نقشی کلیدی دارند و در برخی موارد به صورتی صریح و در جایی چون نقاشی حاضر در بطن اثر و به صورت ضمنی نمایان میشوند. مناظر طبیعی بهانه اولیه برای خلق اثر هستند که گاهی به واسطه دخل و تصرفات بسیار، کاملاً فاقد ارجاع فرمالیستی شده و تنها در حال و هوای حاکم بر اثر باقی میمانند. هرچند در این اثر خط افق تصویر نشده و فضای آسمان و گستره زمین از یکدیگر جدا نشدهاند، اما به دلیل فشردگی خطوط و سطوح رنگی در قسمت پایینی، تابلو به خوبی تعادل بصری خود را بازیافته و به آرامی چشم را به کنارهها هدایت میکند. استفاده از چند لکه قرمز در بدنه قهوهای تنه درخت سبب ایجاد همبستگی میان رنگ زرد و آبی شده و هارمونی رنگی اثر را ارتقاء داده است. این نقاشی علاوه بر هیجاننمایی و تجسم کنش هنرمند در خلق اثر هنری، بیانگر تلاطمهای روحی و حسی و شخصی نقاش نیز است که به واسطه رنگ و خط امکان بروز یافته و در بازنمایی دنیای مغشوش و ناخوداگاه خود، ادراک مخاطب را همراه با مشارکت ذهنی و عاطفی در درونیترین حالت خود طلب میکند.