امضا: «Hossein Zenderoudi 74» (پایین راست)
رنگروغن روی بوم
132×85 سانتیمتر
تاریخ اثر: 1353
پیشینه:
این اثر در می 2022 در حراج بونامز لندن ارایه شده است.
برآورد قیمت : 16 - 14 میلیارد تومان
رقم برنده مزایده: 14,200,000,000 تومان
رقم نهایی فروش: 15,620,000,000 تومان
امضا: «Hossein Zenderoudi 74» (پایین راست)
رنگروغن روی بوم
132×85 سانتیمتر
تاریخ اثر: 1353
پیشینه:
این اثر در می 2022 در حراج بونامز لندن ارایه شده است.
حسین زندهرودی یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان نوگرای ایران و از ارکان اصلی جنبش سقاخانه است. او در میان همنسلانش که بعدها به دلیل ویژگیهای بصری موجود در آثارشان به نوسنتگرا معروف شدند، خیلی زود به بیانی منحصربهفرد و جهانی دستیافت. وی با ایجاد گسترهای از چیدمان بداهه حروف و استفاده هوشمندانه از فرم حروف فارسی به مثابه نشانههای تصویری، فارغ از کارکرد معنایی، از مرزهای زیباشناختی خط عبور کرد و به زبانی شخصی در کار نقاشی با آن رسید.
اثر حاضر نمونهای ممتاز از همین رویکرد او در واکنش به تجربه بصری تعدیلگرا و استفاده از کنتراست دو رنگ سیاه و سفید در عرصه کالیگرافی مدرن است. او برای پرهیز از یکنواختی و تکرار، ظرفیتهای زیباییشناسی موجود در نگاه تجریدگرای هنر مدرن را با روح هنر ایرانی پیوند زده است. نمونهای تکاملیافته از نوعی درک زیباییشناختی شرقی که در آن تکرار حروف (فرمهای ناخوانا) در نگرشی گرافیکی، با پالت رنگی محدود جنبهای نمادین و چندوجهی پیدا میکند؛ آنچنانکه فرماندیشی جای خود را به بداههسازی داده است. تجربهای درخشان در ابتدای دهه پنجاه که نقاش را در حال فاصله گرفتن از معیارهای تثبیت شده خوشنویسی ایرانی و نزدیک شدن به زبانی نو در گستره نقاشی مدرن و لتریسیم نشان میدهد.
زندهرودی در تابلوی پیش رو برای رسیدن به چنین دستاوردی، با شکستن پیوند استوار میان حروف، اقدام به نوعی ساختارشکنی در ساختمان هندسی کلمات و خوشنویسی فارسی کرد و چیدمانی درهم از حروف را مبتنی بر چشماندازی نقاشانه و در پیوند با حرکتهای رها و بداهه قلم وارد کار نقاشیاش کرد.
در این تابلو عنصر فرمال، همان حرف «الف» فارسی است، که به صورت قرینه حول یک محور و بهشکل آیینهوار بالا و پایین تابلو تکرار شده است؛ چیدمانی که یادآور تقسیمبندی در باغ ایرانی و صف قرارگیری درختان سرو هستند. حرف «ن» با ساختاری دایرهای در حدفاصل الفهای عمودی و حروف پر پیچ و خم محور افقی اثر، موقعیتی بینابین و تسهیلگر دارد تا ساختار منسجم اثر در حرکتی نظاممند مسیر چشم بیننده را در سراسر بوم به حرکت دربیاورد. در واقع شکل کلی اثر از تقاطع سطوح فرمهای بداهه و همپوشانی آنها در چیدمانی پیوسته و رمزگونه، درکنتراست با پسزمینه سفید سامان میگیرد و خط در فضای کلی تابلو به مثابه عنصری تکرارشونده و بهصورت بافتاری از نوشتار، حرکتی پویا را ایجاد میکند.
آنچه در اینجا رفتار گرافیکی آشفته خطوط سیال را مهار میکند، ساختار مستطیل و افقی بوم است. کوشش هنرمند برای کشف جلوههای بصری عناصر نگارشی به سمت درک جنبههای متفاوتی از دلالتگری آنها سیر میکند و دیگر مرزی میان خطنگاری و نقاشی وجود ندارد. در اثر حاضر، ضرباهنگ موجود در چیدمان حروف و کلمات در عین بداهه بودن، نظمی تکاملیافته را نمایان میسازد و مخاطب را تا کشف وجه نمادین این بافت نشانهها همراهی میکند.
رویکرد زندهرودی در این تابلو در بهکارگیری چیدمانی مرکزگرا و قرینه، علاوه بر ایجاد ریتم در چشم مخاطب، تأکیدی بر مضمونی آشنا از پارادایمی مسلط بر هنر ایران و پلان معماری باغ ایرانی است که به دست هنرمندی با دغدغههای مدرنیستی که در غرب زندگی میکند صورتی تازه یافته تا مخاطبان غربی را نیز تحتتأثیر نگرشی شرقی قرار دهد. البته این روایت نمادین از خط در فرآیند تحولات تصویری دهه پنجاه که زندهرودی در پاریس زندگی میکرد، همپای نهضتهای لتریسم و هایپرگرافیسم در غرب نیز قابل تحلیل است.
حسین زندهرودی در این دوره از کارنامه هنریاش، با عبور از تجربیات دهه چهل و دستاوردهای جنبش سقاخانه، تغییراتی شگرف در ساز و کار نقاشیهایش ایجاد کرد. او با دخیلکردن ادراکی حسی و شناخت خطاطی انتزاعی یا انتزاع پسانقاشانه، جلوهای تازه را در کالیگرافی مدرن یا خطنگاری آبستره به وجود آورد. بنابراین تعیین مرز میان تأثیرپذیری هنرمند از جریان مدرنیسم غرب و در عین حال تأثیرگذاری او بر فضای فرهنگی و بصری نقاشی دنیای غرب اهمیت فراوانی دارد؛ تحولی که زیباییشناسی بصری فرم حروف را به جنبه مفهومی نقاشی پیوند میزند و در این رهگذر است که درک تصمیمات خلاقانه و تمهیدات زندهرودی در دگردیسی فرمی این اثر ارزشی دو چندان مییابد.