برآورد قیمت : 6 - 5 میلیارد تومان
رقم برنده مزایده: 5,000,000,000 تومان
رقم نهایی فروش: 5,500,000,000 تومان
مسعود عربشاهی از جمله هنرمندان آوانگارد و چهرهای شاخص در میان نسل اول هنرمندان نوگرای ایران بود که بعد از فارغالتحصیلی از هنرستان هنرهای زیبا، در سال ۱۳۴۰ به هنرکده هنرهای تزیینی رفت و همانجا بود که به مطالعه نقشمایههای کهن و اساطیر ایران و بینالنهرین پرداخت. علاقه و تأثیرپذیری عربشاهی از هنر دوران باستان و تبدیل آن به هنری مدرن که بیانی منحصربهفرد و در عینحال قابلفهم برای مخاطبان داشت، موقعیت او را در برابر همنسلانش، بویژه هنرمندان جریان سقاخانه، تثبیت کرد.
در اوایل دهه چهل عربشاهی برخلاف دیگر هنرمندان سقاخانه، علاقهای به برداشتهای فرمالیستی و یا اقتباس مستقیم از نقوش سنتی یا فرهنگ عامیانه و مذهبی نشان نداد و در جستوجوی یافتن زبانی شخصی در نقاشی مدرنیستی بود. در مقطعی کوتاه، به بازنمایی مفرغهای لرستان و نقشمایههای انسان و حیوانات اساطیری در فرهنگ تصویری بینالنهرین روی آورد. ولی از اواسط دهه چهل، افقهای تازهای را در نقاشی انتزاعی مبتنی بر فضاها و نقوش رمزگونه کشف کرد. عربشاهی از سال ۱۳۴۶ با بینشی نو و رویکردی تجربهگرا به بازخوانی پلانهای معماری معابد باستانی و زیگوراتهای دوره عیلام و سومر و استفاده از خطوط میخی پرداخت و با نگاهی کمینهگرا، نقوش تجریدی و فرمهای آشنا از گیاهان، حیوانات و انسانها را در کارش حذف کرد.
در اثر حاضر که نمونهای تکاملیافته از همین رویکرد انتزاعی در کار عربشاهی است، نقاش سطح بوم را با مادهای خاکستریفام پوشانده و با کشیدن خطوط عمودی، افقی و مورب نقوش هندسی را ایجاد کرده که یادآور ویرانههای معبدی باستانی است. او با ایجاد علائم ریاضیوار و مایههایی از خطوط اوستایی، ساختاری معماگونه و بافتاری پر رمز و راز را بهصورتی برجسته روی سطح نقرهای ایجاد کرده که هم اشارهای به زمین دارد، هم نمادی از کل جهان است که با ایجاد حصاری از خطوط در همتنیده مفاهیمی چون استحکام، ثبات و ماندگاری را در ذهن بیننده تداعی میکنند.
او در سال ۱۳۵۷ هم در نمایشگاه بال سوییس شرکت کرد و هم کتاب «اوستا از دیدگاه هنر نو» با نگاره های او منتشر شد. اما تابلوی پیشرو زمانی خلق شد که عربشاهی از ایران به فرانسه مهاجرت کرد. به دلیل دوری از وطن، ایده زمین (به مثابه وطن) و ساختارهای معمارگونهای که به زیست انسان در جهان شرق ارجاع داشتند را بیش از گذشته وارد کارهای انتزاعیاش کرد، اما تفاوت آشکار در این گروه از کارها اضافه شدن رنگ مشکی در فضای پیرامونی سطوح خاکستری و طلایی بود.
در اینجا هنرمند، فقدان از دستدادن سرزمین، دوستان و زندگی سابقش را با آوردن رنگ سیاه (نشانهای از سوگواری) جبران کرده و همزمان بر رازآلودگی و ابهام جهان آفریدهاش میافزاید. کنتراست میان دو رنگ نقرهای و مشکی در این اثر، پرسشی درباره مفهوم پُر و خالی در فضای نقاشی مدرنیستی است که در ذاتش پرسشی در باب معنی و بیمعنایی نیز دارد. نقاشی عربشاهی دغدغه هنرمند معاصر را درباره مفاهیم بنیادین انسانی، فلسفی و در نهایت مسئله نسبت انسان با تاریخ و گذشته سرزمینش به عنوان «وطن» به زبان تصویر تجسد بخشیده است. او در این رهگذر با ایجاد تعادل میان شکل و معنی، لایههای مختلفی از رنگ و نقش را روی هم چیدمان میکند تا با ایجاد هارمونی بین فرم و رنگ، جهانی تماشایی از یک وضعیت اتوپیایی را پیشروی مخاطب بازسازی کند. پرسشها و دغدغههای هنرمند، پاسخ قطعی و دستیافتنی ندارد و زمینههای مینیمال نقاشی او، بستری برای ظهور منظرهای انتزاعی با نگاهی از بالا به پایین را ایجاد میکند که گویی بیننده به عنوان ناظر از آسمان به زمینی مینگرد که سالهاست از آن دور افتاده است.