امضاء: «م. عربشاهی 35» (پایین راست)
اکریلیک و رنگروغن روی بوم
135×160 سانتیمتر
تاریخ اثر: 1355
برآورد قیمت : 2,000 - 1,500 میلیون ریال
رقم نهایی فروش: 280,000,000 تومان
امضاء: «م. عربشاهی 35» (پایین راست)
اکریلیک و رنگروغن روی بوم
135×160 سانتیمتر
تاریخ اثر: 1355
مسعود عربشاهی مانند یک معمار، فضای تجسمی خود را با خطوطی قاطع و در عین حال رمزی و کهن، مهندسی میکند تا بدین ترتیب اسطورههای ازلی خود را بر زمینهای پر رمز و راز بنشاند. او رنگ و کاربست لایههای رنگی را خوب میشناسد و همچنین توانایی قابل توجهی در مهار خط دارد. اثر حاضر هم تداعیگر نمای شهری باستانی است و هم پنجرههای مشبک معماری اسلامی را یادآور میشود.
تصویرپردازی انتزاعی و رمزگونه مسعود عربشاهی در این اثر روایت و بازنمایی عالمی است که در شرف شدن و فعلیت یافتن است. در بسیاری از اسطورههای کهن آمده است که دنیا، از نیستیِ سیاهگون و تاریکی برمیخیزد و در این زایشِ پرالتهاب، انواری درخشان و خیرهکننده بر جهانِ زیستیافته ساطع میشود تا نیست را هست کند و عدم را به حضور رساند؛ همانطور که در زمان زایش کهنترین اسطورههای بشری، مانند میلاد مهر (میترا) روشنایی تابناک از کنه تاریکی تبلور مییابد؛ چیزی شبیه به آنچه که در این کار مسعود عربشاهی شاهدش هستیم. این طیف از آثار عربشاهی اگر چه در مواردی کاربست رنگهای تیره در پسزمینه را به تماشا میگذارند، ولی در عین حال با القای ژرفای تصویری، مفهوم بنیادینی از زایش و خلقت را به شکلی درخشان و پرهیبت، درست در لحظه غور مخاطب در اثر، به تصویر میکشند. شاید بتوان گفت که این اثر عربشاهی درست لحظه زایش است؛ لحظهای که بهتدریج زمینههای طلایی و خاکی و خطوط جهانساز را بر گستره بوم آشکار میکند. میتوان تصور کرد پیش از اینکه رنگهایی چنین بر بوم عربشاهی بنشینند، زمین در تاریکی و سرمای مطلق قرار داشته است. در این لحظه علاوه بر فقدان انسان و گیاه، از عناصر اربعه نیز جز خاک چیزی بر زمین نیست؛ تا سرانجام اسطورهای نخستین مثلاً مهر، پا به گیتی میگذارد و با آمدنش آب و باد و آتش رنگ و جلای دیگری بر زمین میبخشند.
عربشاهی کار خود را ابتدا با تکیه بر نقشمایههای بینالنهرینی آغاز میکند و در ادامه به اتمسفری جهانی میرسد، به طوری که آثارش اکنون دیگر به زمان و مکان خاصی تعلق ندارد. به همین جهت خود را بانی یک سبک ملی، معاصر و در عین حال فارغ از جغرافیایی مشخص میداند. به گفته او:
«هیچ گاه سعی نکردهام که خطوط و طرحها را در زمان خاصی مشخص و منجمد کنم، تا گسستی آگاهانه در کارم پیش بیاید. دل سپردن به نقشها و حجمهای سومری و آشوری و غیره، بیشک مراحل گوناگونی را تا به حال پشت سر گذاشته و خود به خود نمودهای متفاوتی یافته است. دگرگونی هنر من در حد یک روششناسی و تمرکز عاطفی کنجکاوی برانگیز است. پیشرفت در تحلیل بنیادی آثار باستانی و اسطورهای و درک کامل از هنر مدرن به بازگویی مفاهیم ذهنی من و پیشگامی در ایجاد یک سبک ملی کمک کرده است. به طور کلی من با انتخابی هوشمندانه و با برقراری یک سری روابط تازه میان عناصر بصری، آثارم را خلق کردهام و تصویر ذهنیام را بدون اتکا به روایتپردازی به وجود آوردهام. عامل مهم دیگر برای من زمان بوده و هست. اغلب آثارم ریشه در گذشته تاریخی دارد، اما به طرزی مشخص امروزی و معاصر است. یعنی به گونهای با فضا رفتار کردهام که معرف فضای نوین تصویری باشد. اگرچه من در ترکیبهایم از نقشها و نمادهای کهن سود بردهام، ولی تحت هیچ شرایطی این کهن الگوها نه تنها شکلی ایستا، بدون ذهنیت و خلاقیت به خود نگرفته، بلکه برعکس کیفیتی پویا را با خود همراه داشته است. پویایی، حرکت و زمان در آثار من محرز و چنان خودی شدهاند که در آنها هیچ نشانی از اسلاف غربیشان مشاهده نمیشود»[1].
[1]. از گفتوگوی محمد شمخانی با مسعود عربشاهی در «نقد و نوشتهایی درباره برخی از پیشگامان هنر معاصر ایران»، تهران: آگه، 1384: 15.